×((((گونلوی بزرگ))))×

پایگاه اطلاع رسانی روستای گونلو

منوي اصلي

آرشيو مطالب

لينکستان

ساعت

امکانات

ورود اعضا:

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 1
بازدید ماه : 16
بازدید کل : 1540
تعداد مطالب : 10
تعداد نظرات : 7
تعداد آنلاین : 1


مطلب ارسالی ازHamedani

طایفه قره گوزلو از بخش خرقان همدان است. دو دهستان در شمال اووج است یکی قوزلو و دیگری بنام گونلو که ان هم گوزلو است که کلمه ز به ن اشتباًه ثبت شده است. این دهستان زادگاه اجدادی بنده است. ناصرالملک همدانی (ابوالقاسم قره گوزلو) وزیر و نخست وزیر قاجار پوده. پدر بزرگ من پیشکار ایشان بوده اند. هر دو شوهران عمه های بنده شاهسون بوده که لقب طایفه قره گوزلو ها بوده. از جمله فامیل  بزرگ این طایفه فرمانفرما یان و رزم ارا است.(سپهبد رزم آرا نخست وزیر )
به مطالب زیر توجه بفرمایید ک همه از مستندات تاریخ معاصر است.  محمدرضا همدانی  ونکوور کانادا

نويسنده: تاريخ: 20 تير 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازHamedani

محیط جغرافیایی خرقان يا قاراقان - ييلاق ايل شاهسون
 بغدادي نام ناحيتي است محدود به اين حدود: مشرق: بلوک زهرا; مغرب : خمسه ; شمال : قزوين ;جنوب : همدان . خرقان داراي سه بلوک است : خرقان افشار، خرقان بکشلو، خرقان قتلو. در کوههاي خرقان ايلات شاهسون معروف ببغدادي که عده آنها پنجهزار نفر است به ييلاق ميروند. قسمتي از اراضي خرقان از رودهاي خررودو کلنجين و آوه و رودک و قسمت عمده بوسيله چشمه سارهاي متعدد مشروب ميشود ازجمله چشمه علي که داراي آب فراوان و در جوار کلنجين و مصرآباد واقع شده در صورتي که چشمه مزبور از اراضي اين دو قريه بيرون مي آيدبهيچوجه از آب آن استفاده نميکنند و اراضي دههاي زيردست از قبيل سراب بادقين و سکمس آباد را مشروب مي نمايد. در اين بلوک معدن نمک ممتازيست و همچنين در کنارجاده شوسه قزوين - همدان که از اين بلوک ميگذرد چشمه آب گوگردي است که اهالي و مسافرين در آن استحمام مي کنند. (از جغرافياي انساني كيهان) ..............................

.................................................................. قاراقان (خرقان) منطقه اي وسيع از بين استانهاي همدان، مركزي و قزوين . امروز بخشي از آن كه در شهرستان رزن استان همدان قرار دارد "دهستان خرقان"؛ بخشي از آن كه در استان قزوين قرار دارد "خرقان شرقي" و "خرقان غربي"؛ و بخشي از آن كه در شهرستان ساوه استان مركزي قرار دارد "بخش خرقان" ناميده مي شود. ..................................................................................................................................................... دهستان خرقان: در قسمت جنوب غربي قزوين قرار دارد و از شمال به رودخانه خررود و دهاتي از دهستانهاي دودانگه، نواحي افشاريه، زهرا و …. استان قزوين، از شرق به دهستان خلجستان شهرستان ساوه، از جنوب قسمتي به دهستان درجزين استان همدان و از مغرب به ناحيه خمسه استان زنجان محصور است. در معجم البلدان آمده است: "خرقان نام قريتي از قراي همدان که بعدها از مضافات قزوين شده است". اين همان خرقان نزديک قزوين است که به نام سه طائفه عمده ناحيه، به سه بلوک خرقان افشار [آوشار]، خرقان بکشلو [بكيشلي] و خرقان قتلو [قوتلو] تقسيم ميشده است. در حال حاضر جاده آسفالته قزوين ـ همدان، دهستان خرقان را به دو قسمت شرقي و غربي تقسيم مي‌نمايد. مركز بخش خرقان غربي "آوه" (نك. آبا-آوه) است كه در ١١٠ كيلومتري جنوب قزوين بر سر راه قزوين ـ همدان قرار دارد. مركز خرقان شرقي، قصبه كلنجين است كه در ٢٤ كيلو متري شرق آوه قرار دارد. كلنجين در گذشته اعتبار بيشتري داشته و مركز تمامي خرقان بشمار ميرفته است. ................................................................................................ خرقان [قاراقان٬ قره قان]: كلمه اى تركى به معانى زير است 1- اقاقى (آغ سالخيم آغاجى)٬ گل ابريشمּ اين كلمه امروزه به همين معنى در تركى خلجى به شكل قاراقان و در تركى خاكاس به شكل خرقان موجود است 2- معادل Qôroxan قرخان مغولى٬ به معنى رود كوچك و يا باريكه آب كوهستانى. 3- در نظام دول تركى٬ قاراخان كسى است كه از طبقات پايين مردم و غيراشرافى٬ به حكومت رسيده باشدּ 4- قاراخان در ميتولوژى تركى به معنى خداى خدايان٬ معادل زئوس يونانيان استּ 5- در ريشه شناسى خرقان٬ نام دولت تركى قاراخانى نيز پيشنهاد شده استּ ............................................................................................... برج هاي دوگانه خرقان خرقان در منطقه اي كوهستاني در جنوب غربي قزوين ، قرار دارد . در اين منطقه دو آرامگاه از دوره سلجوقي بر جاي مانده است . برج اول هشت ضلعي است و بر هر ضلع آن ؛ طرح هاي متنوع آجري نقش شده است . اين برج داراي گنبديدوپوش است كه دو پلكان مارپيچ به آن منتهي مي شود . ارتفاع اين آرامگاه در حدود پانزده متر و قطر بناي آن حدود يازده متر است . براساس متن كوفي موجود در اين بنا ، اين برج در سال 460 ه – ق ساخته شده است . برج دوم – با فاصله حدود سي متر از برج اول – از نظر شكل و ابعاد ، تقريبا ً هم اندازه برج اول است . اين بنا داراي گنبد دو پوش و يك پلكان منتهي به فضاي بين اين دو پوشش است . كتيبه اين برج ، تاريخ 486 ه – ق را نشان مي دهد . برج هاي آرامگاهي خرقان با بيش از پنجاه طرح آجري ، جزء شاهكارهاي آجر كاري معماري ايران به شمار مي روند . ................................................................................................ زلزله سال ‪ 81‬آوج بخش‌هايي از برج‌هاي دوپوش خرقان را به همراه ديواره بنا كه تاريخ ساخت آن به هزار سال پيش (دوره سلجوقيان) باز مي‌گردد، در هم كوبيد و تخريب كرد. از ويژگي‌هاي مهم اين برج‌ها تزئينات آجري است كه از آن به عنوان شكوه معماري دوره سلجوقي ياد مي‌شود. گنبد هزار ساله برج دوقلوي خرقان كه براثر زلزله سال ‪ 81‬آوج تخريب شده بود، پس از چند سال درسال 1386مرمت و بازسازي شد. ................................................................................................ چشمه معدنی خرقان در کیلومترنود و پنج جاده قزوین – همدان قرار دارد . آب های معدنی خرقان ، پس از مصرف به رود خانه « ابهر رود » که از این منطقه عبور می کند ، می ریزد . آب های چشمه خرقان از دسته آبهای کلروه سدیک و بیکربناته کلسیک گرم با pH اسید و سیلیس است . آب این چشمه در درمان دردهای عصبی ، سیاتیک و رماتیسم موثر است . در عفونت های مجاری تنفسی ، تورم گلو و حلق و برنشیت مزمن به صورت استنشاق بخار و دوش بینی موثر است . ................................................................................................
محل کوچ شاهسون ها


شاهسون ها از آداب و رسوم سنتی و قوی برخوردارند . هرچند که از گذشته های دور،از حوادث و خطرات دور نمانده و تحولات  زمان بر آنها بی تاثیر نبوده است .  قدمت تاریخی شاهسون ها سبب شده آداب و رسوم و شیوه های معیشت آنها برای افراد عادی جذاب و دیدنی باشد ؛ چنان که بازدید از زندگی عشایری ایل شاهسون، یکی از پرطرفدار ترین برنامه های گردشگری در ناحیه ی آذربایجان شرقی و اردبیل به شمار می آید.
شاهسون ها از سجایای اخلاقی خوبی برخوردار هستند و در تیر اندازی و شکار و میهن پرستی مشهور هستند. آنها به زبان آذری صحبت می کنند ومذهب آن ها شیعه است هستند.
برپایی جشن ها و آیین های اسلامی و ایرانی مهم ترین آداب و رسوم آنها به شمار می آید که به شکل های خاصی و رعایت اصول ایل انجام می شود و برای گردشگران بسیار جذاب ، دیدنی و شنیدنی است .
شاهسون ها جشن های خود را در میدان برگزار می کنند ودر عید های مذهبی ازجمله : عید قربان و فطر، پس از نماز عید ،به دید و بازدید یکدیگر می روند. مراسم و آداب ازدواج در میان این ایل از اهمیت زیادی برخوردار است .وقتی پسری خواهان دختری است ، دو نفر از ریش سفیدان ایل را به چادر پدر دختر می فرستند و آنها در صورت توافق ، عهد و پیمان می بندند و خیلی به آن اهمیت می دهند .
پس از خواستگاری ، خانواده داماد برای عروس هدایایی از جمله : روسری ، گردنبند ، آینه ، پارچه و شیرینی می برند . چند روز مانده به تاریخ عروسی ، از مهمانان دعوت به شرکت در مراسم می شود . مهمانان هدایایی به همراه می آورند و به محض نزدیک شدن مهمانان ، داماد و همراهان وی ، به اتفاق نوازندگان سازهای محلی به استقبال آنها می روند. مهمانان شام را در چادر خانواده ی داماد می خورند و مبلغی به آشپز و آبدارچی هدیه می دهند. این مراسم چند روز ادامه دارد و در روز آخر، مهمانان به خانه ی عروس رفته و او را همراه خود ، به چادر داماد می آورند. زمانیکه عروس قصد خروج از منزل پدر را دارد ، یکی از افراد خانواده ی او، کمر بند زیبای طلایی به کمرش می بندند . سپس با آینه و جهیزیه ی خود به سمت خانه ی داماد حرکت می کند . هنگامی که عروس به چادر داماد نزدیک شد ، داماد سیب سرخی یا دسته گلی به طرف او پرتاب می کند که در این موقع ،سوارکاران ، هریک به نوبه ی خود به نمایش های محلی می پردازند .
 
نويسنده: تاريخ: 19 تير 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازHamedani
ابوالقاسم قراگوزلو، ملقب به ناصرالملک دوم (۱۸۶۳-۱۹۲۷) از خاندان ایلی معروفی در غرب ایران بود. پدربزرگ او محمدخان ناصرالملک رئیس قوم قراگوزلو بود و با دربار قاجار پیوند نزدیکی داشت. وی به عنوان وزیر خارجه، ناصرالدین شاه را در دومین سفرش به فرنگ همراهی کرد. او نوه اش را با خود برد و در کالج "بی لیول" آکسفورد نام نویس کرد (۱۸۷۹-۱۸۸۲). ابوالقاسم خان به ایران برگشت و سرانجام طی سال های ۱۹۱۰ تا ۱۹۱۴ نایب السلطنه احمد شاه نوجوان شد. سپس او به اروپا رفت و تا آخرین سال عمرش آن جا ماند. ترجمه اتللوی او کار شایان تقدیر، اما عاری از نظم و شعر است. او شاید نمایشنامه "تاجر ونیزی" را هم برگردانده باشد، ولی هیچ نسخه ای از آن در دست نیست."

خوشبختانه، اکنون نسخه ای از "داستان شورانگیز بازرگان وندیکی" را در دست داریم که آن هم به مانند اتللوی ناصرالملک منثور است. اما نثر آن از زبان نوشتاری رایج در عهد قاجار بسیار متفاوت است و بیشتر به نثر امروزی می ماند، با بیانی شیوا و پارسی ای روشن. ناصرالملک در دیباچه کتابش درباره هنر ویلیام شکسپیر می نویسد:

"(او) برای مجسم ساختن حالات و طبع و خوی اشخاص، زشت و زیبا را چون سایه و روشن در پرده نقاشی با رنگ های هوای دل انسانی چنان به هم آمیخته و چندان استادی و هنر به کار برده که گویی روح در آنها دمیده است."

پاره ای از "مجلس دوم" این داستان گویای کیفیت بیان مترجم است:

"پرسیا: نریسا، راستی، تن خرد من از این جهان بزرگ فرسوده است.
نرسیا: خانم، جا داشت هرگاه گرفتاری شما به فراوانی خوشبختی شما بود. مگر آنکه می بینیم دارنده از سیری ناخوش است، چنان که بی چیز از گرسنگی. پس نه کم سعادتی است میانه جویی. زیادت زودتر به پیری کشاند، کفایت زندگانی را درازتر گرداند.
پرسیا: نصیحتی است پسندیده و به بیانی سنجیده.
نرسیا: آنگاه پسندیده تر گردد که از آن پیروی شود."

در متن داستان، ندرتا می توان با اصطلاحاتی قدیمی به مانند "شیشه ساعت نما" (به معنای "ساعت شنی") روبرو آمد که آن هم با توضیحات مترجم همراه است: "در قدیم دو گوی بلورین میان تهی را با لوله ای باریک به هم پیوسته و در یکی از آنها ریگ نرم می ریختند و از جریان ریگ از این به آن، میزان وقت را می گرفتند."

از ابوالقاسم ناصرالملک تنها دو ترجمه از آثار ویلیام شکسپیر به جا مانده است و با وجود قدرت آشکارش در نویسندگی ظاهرا چیز دیگری ننوشته است.

فریدون علاء در پیشگفتار خود برای این کتاب چگونگی مبادرت ناصرالملک به ترجمه نمایشنامه های شکسپیر را این گونه توضیح می دهد:

"به گفته فرزند ایشان، حسین علی قراگوزلو، شبی در حضور جمعی از دوستان نام شکسپیر به میان آمد و یکی از حضار اظهار نمود که ترجمه منظومات و نقل معانی و عبارات آن شاعر شهیر به زبان فارسی امکان پذیر نمی باشد. ناصرالملک با این عقیده موافق نبود و از راه آزمایش و تفنن در صدد برآمد چند سطر از یکی از آثار نویسنده را ترجمه نماید و به این منظور تصادفا نمایشنامه اتللو انتخاب گردید. تفریح یک شب و ترجمه چند جمله ایشان را بر آن داشت که تمام داستان را به فارسی درآورد و به فاصله چند سال بر اثر اصرار دوستان به ترجمه "بازرگان ونیزی" پرداخت که اینک، در حدود چهل و پنج سال بعد از انتشار اول اتللو، همراه با متن انگلیسی و نقاشی های فاطمه علاء (دختر ناصرالملک) به چاپ می رسد."

گذشته از القاب و مقام های دولتی و ترجمه دو اثر شکسپیر به پارسی، نکته دیگری از زندگی نامه ابوالقاسم خان ناصرالملک او را از چهره های برجسته دوره قاجار کرده است: به نوشته فریدون علاء در پیشگفتار بازرگان وندیکی، ابو القاسم خان نخستین ایرانی (و از نخستین مسلمانانی) بود که به دانشگاه آکسفورد راه یافت. چون تا قبل از آن، در انگلستان ملکه ویکتوریا قانونی حاکم بود که ورود نمایندگان ادیانی غیر از مذهب رسمی انگلستان را منع می کرد و آن قانون تازه ملغی شده بود.

دفتر مطبوعاتی دانشگاه آکسفورد در پاسخ به پرسش جدیدآنلاین درباره صحت و سقم این ادعا تایید کرد که در سال ۱۸۷۱ ورود غیر انگلیکان ها به دانشگاه آکسفورد ممکن شد و ظاهرا ناصرالملک نخستین دانشجوی ایرانی در آکسفورد بوده است. در فهرست موسوم به "دانشجوهای هندی و غیره نام نویس شده" که دانشگاه آکسفورد در اختیار ما قرار داد، نام ابوالقاسم خان ناصرالملک در آغاز آمده است و در واقع، بنا به اسناد موجود، او نخستین دانشجوی ایرانی آکسفورد بوده و از جمله نخستین دانشجوهای مسلمان آن.

در گزارش مصور این صفحه می توانید عکس هایی از ناصرالملک را ببینید و پاره هایی از زندگی نامه او را از قول نوه اش فریدون علاء بشنوید.

داستان شورانگیز بازرگان وندیکی (تاجر ونیزی)
منظومه شاعر معروف ویلیم شکسپیر
ترجمه ابوالقاسم خان ناصر الملک
به کوشش فریدون علاء
انتشارات نیلوفر
تهران

جهت دیدن اسلایدها لطفا بر روی تصویر زیر کلیک نمائید:

" نخستین ایرانی که به دانشگاه آکسفورد راه یافت، ابوالقاسم خان ناصرالملک بود. "
 
نويسنده: تاريخ: 17 تير 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

مطلب ارسالی ازHamedani

نامش محمد جعفر، فرزند حاج صفرخان، فرزند حاج عبدالله خان، فرزند حاج محمد جعفر همدانی كبودر آهنگی بیوك آبادی و در طریقت ملقب به مجذوبعلیشاه بود.
آباء و اجداد آن جناب اغلب از امرا و بزرگان ایل قرا گزلو بودند. مرحوم حاج عبدالله خان در زمان كریم خان زند حكومت همدان را داشت.
جناب مجذوبعلیشاه از 10 تا 18 سالگی در همدان به تحصیل علوم ادبیه پرداخت، پس از آن به اصفهان رفت و مدت پنج سال عمر خود را در آنجا صرف آموزش علوم كلام ریاضی و حكمت طبیعی و الهی نمود، پس از اصفهان به كاشان مسافرت فرمود و چهار سال در خدمت محقق نراقی مولانا محمد مهدی به تكمیل تحصیل فقه و اصول مشغول گردید.
بالاخره علم صوری جنابش را قانع نساخت و در طلب ارباب حال برآمد تا در اصفهان خدمت جناب حسینعلیشاه رسید و به شرف توبه و تلقین ذكر فائز آمد و از بركت توجه آن حضرت به درجه عالی نایل شد و در این راه به صحبت جناب سید معصومعلیشاه و نورعلیشاه رسید و تكمیل گردید و از طرف جناب نورعلیشاه در ارشاد طالبان طریقت منصب خلافت یافت و پس از جناب حسینعلیشاه قطبیت سلسله نعمت‌اللهی به ایشان تفویض گردید.
در سال 1211 هجری به مكه معظمه مشرف شد و در اوایل سال 1234 در كربلا خدمت جناب حسینعلیشاه رسید و آن جناب وی را خلیفةالخلفای خود گردانید. وی پس از فوت جناب حسینعلیشاه به وطن مالوف خود مراجعت فرمود.
در سن 64 سالگی به قم رفت و از آنجا عازم تبریز شد، در تبریز بیماری وبا شایع بود، ارادتمندان پس از یك دفعه شرفیابی از ترس بیماری شهر را ترك كردند، حتی حاجی ملا رضای همدانی (كوثر علیشاه) پیر دلیل آن جناب بدون خبر از تبریز بیرون رفت، تنها كسی كه تا دم و واپسین با او به سر برد صدر الممالك اردبیلی بود.
جنابش در همان ایام به بیماری وبا مبتلا شد و خرقه تهی كرد و در مقبره سید حمزه مدفون گردید (روز پنجشنبه 22 ذیقده 1239).
پس از آن مرحوم حاج میرزا عبدالكریم فرزند آقا میرزا ابوالقاسم ایروانی بر مرقد آن جناب عمارتی ساخت و تكیه‌ای عالی بنا نهاد و اكنون تكیه مزبور خانقاه و زیارتگاه اخوان نعمت‌اللهی است.
تالیفات
آثار جناب مجذوبعلیشاه عبارتند از:
مراحل السالكین. مرآت الحق. شرح عربی دعای اللّهم نور ظاهری بطاعتك. تعلیقات بر كتب كفایة المقصد و مدارك الاحكام و شرح لمعه و شرح بر زیارت جامعه رساله ای در وحدت وجود. گویا آن بزرگوار را آثاری دیگری نیز بوده است.
==============


پرش به: ناوبری، جستجو
شاهسون بغدادی. [سَ وَ نِ بَ] از ایلات اطراف تهران، ساوه، زرند و قزوین بوده‌اند که ییلاق‌شان خلجستان و فراهان و قشلاق‌شان ساوه و زرند بوده‌است و در اطراف قزوین به سی طایفه منقسم می‌شدند و چادر نشین بودند. (جغرافیای سیاسی کیهان ص۱۱۲).[۱]
مذهب شاهسون‌های بغدادی از زمان صفوی یا پیش از آن شیعهٔ دوازده امامی بوده‌است. شاهسون‌ها در تغییر مذهب رسمی ایران به شیعه نقش مهمی داشته‌اند.
سرتیپ علی‌اکبر خان منصور نظام بزرگ، سرکرده و رئیس ایل شاهسون بغدادی در شیراز. نشسته از راست: ۱-میرزا نوراله‌خان جفتانی، میرزای ایل اهل رودبار ساوه ۲-علی‌آقاخان سردار رفعت ۳-منصور نظام بزرگ ۴-حاج معین‌نظام معینی زند از بزرگان همدان، ۱۲۷۴هجری‌شمسی / ۱۳۱۳هجری‌قمری / ۱۸۹۵میلادی[۲]
محتویات

۱ شاهسون بغدادی
۲ پیشینهٔ تاریخی شاهسون‌ها
۳ ساختار ایل شاهسون بغدادی
۴ سازمان اجتماعی ایل شاهسون بغدادی
۵ پیشینهٔ تاریخی ایل شاهسون بغدادی
۶ طایفه‌های ایل شاهسون بغدادی
۷ طایفهٔ کوسه‌لر
۸ تیره‌های طایفهٔ کوسه‌لر
۹ ساختار اجتماعی ایل شاهسون
۱۰ مسابقه‌های ورزشی ایل
۱۱ مسابقه‌های دو و میدانی ایل
۱۲ چوب‌بازی - هالای
۱۳ منبع‌ها
۱۴ جستارهای وابسته

شاهسون بغدادی
ایل شاهسون بغدادی یکی از اقوام بزرگ و تأثیرگذار ایرانی است. این ایل نقش و تاثیر سیاسی و اجتماعی بسیار مهمی در دوره‌های تاریخی ایران به ویژه دوره‌های؛ قراقویونلوها، آق‌قویونلوها، صفوی، افشار، زند، قاجار و پهلوی داشته‌است. از آن جایی که در کتاب‌های تاریخ، دربارهٔ سرگذشت و تأثیر ایل شاهسون بغدادی، بسیار کم گفته شده یا اندک اشاره‌ای شده‌است، مردم، حتی پژوهشگران شناخت جامعی از این قوم بزرگ و تاثیرگذار ایرانی ندارند، از سوی دیگر نسل جدید و امروزی ایل شاهسون بغدادی که سال‌های زیادی است شهرنشین‌های ساکن تهران، قم، ساوه، همدان، قزوین و دیگر نقاط ایران هستند از پیشینهٔ خود آگاهی چندانی ندارند. گفتنی است به علت نوع زندگی و مهاجرت‌های تاریخی ایل شاهسون بغدادی شماری از افراد این ایل اکنون در ترکیه، عراق و دیگر کشورهای همسایه زندگی می‌کنند.
پیشینهٔ تاریخی شاهسون‌ها
شاهسَوَن (شَسَوَن) مرکب از شاه (شه) فارسی و سَوَن ترکی است. شاهسون به معنای دوستدار شاه می‌باشد. ایل شاهسون یک اتحادیهٔ میان طایفه‌هاست که در زمان شاه عباس صفوی از ادغام شماری از تیره‌های قزلباش و به منظور تضعیف سرکردگان قزلباش ایجاد شد.
«... پیشینهٔ تاریخی شاهسونان به زمان پادشاهان صفوی می‌رسد نویسندگان تواریخ و سفرنامه‌ها در این قول معتقدند که شاه‌عباس بزرگ برای کاستن نفوذ و نیروی حکمرانان سی ودو طایفهٔ قزلباش که درآن روزگار تمشیت و ادارهٔ همهٔ امور مملکت را در دست داشتند و قدرتی بزرگ و خودکامه در برابر پادشاه به شمار می‌آمدند به ایجاد سپاهی مجهز و منظم در یک‌دستهٔ پیادهٔ تفنگدار و یک‌دستهٔ سواره همت کرد. علی‌الظاهر، بهانهٔ آن پادشاه از تشکیل و تجهیز این قشون پدید آوردن نیرویی رزم‌آور و ورزیده در برابر قوای «ینکیچری» دولت عثمانی بود اما هدف واقعی و پنهانی وی مقابله با امرای خودسر و نافرمان قزلباش و ازمیان برداشتن قدرت و اعتبار ایشان به شمار می‌آمد....
پژوهش بیشتر در این زمینه نشان می‌دهد که اصطلاح شاهی‌سیونی و شاهی‌سیون -که سابقهٔ آن به‌روزگاری پیش از تولد و سلطنت شاه‌عباس و تشکیل آن دو دسته قشون می‌رسد- در دوران صفویان مفهومی غیر از سپاهیان ویژه شاه عباس دارد و از آن معنای دوستاری شاه و فداکاری و جانبازی در راه آن «مرشد کامل» برمی‌آید. یکی از پژوهشگران آگاه تاریخ صفویان دراین زمینه چنین می‌نگارد: چیزی که تمام طوایف گوناگون قزلباش را در زمان شاه اسمعیل صفوی به یک‌دیگر پیوسته و به‌صورت نیروی واحدی درآورده بود، شاهی‌سیونی یا دوستداری شاه و فداکاری و جان‌فشانی در راه مقاصد مقدس آن مرشد کامل، یعنی جهاد با کفار و ترویج مذهب شیعه اثنی عشری و تقویت و تحکیم سلطنت نوبنیاد صفوی بود....
مفهوم اخیر شاهی‌سیونی نیز با گذشت زمان دستخوش دیگرگونی شد و تعبیر امروزین ازآن برخاست. این تعبیر یعنی اینکه شاهسونان را بازماندگان سپاهیان ویژه شاه عباس می‌دانیم، معنایی است که پس از انقراض سلسله صفویان از جانب مردم شهرنشین و مورخان در مورد دسته‌ای از قشون ویژه شاه عباس عنوان گردید و بعدها «به کلیه کوچ‌نشینان آذربایجان اطلاق شد.... نویسندگان روزگار قاجار و زمان ما درباره چگونگی تشکیل سپاهیانی به نام شاهسون مطالبی کم و بیش همسان دارند و یادآور می‌شوند که چون جمعی از نمک به حرامان قزل‌باشیه بر شاه عباس خروج کرده پای جرأت و جسارت پیش نهادند، شاه فرمود شاهسون گلسون یعنی هرکه شاه را دوست دارد بیاید (!) لذا از هر فرقه آمده طاغیان شاه را شکست دادند، پادشاه آن جماعت را شاهسون نام نهادند در میان آن طایفه طوایف مختلفه‌است مسکن ایشان در ملک منان و آذربایجان و عراق و فارس و قلیلی در خراسان و کابل و کشمیر سکونت دارند....»[۳]
فرزندان ایل بزرگ شاهسون هم اکنون در منطقه‌های گوناگون ایران (استان‌های تهران، فارس، آذزبایجان، مرکزی و...) هم‌چنین کشورهای همسایه، همچون ترکیه و عراق استقرار یافته‌اند و در قرن اخیر بیشتر آنان یک‌جا نشین و شهرنشین شده‌اند.
ساختار ایل شاهسون بغدادی
شماری از سران مشروطه‌خواه در مسجد سپه‌سالار تهران، نشسته از راست به ترتیب: ۱-سرتیپ علی‌اکبر خان منصورنظام بزرگ رئیس ایل شاهسون بغدادی (که سال ۱۲۸۷ هجری‌شمسی به دستور محمدعلی شاه با قهوهٔ قجری کشته شد.) ۲-ملک‌المتکلمین ۷-غلامحسین خان میرپنج از مهاجرین قفقاز ۸-استاد علی‌اکبر خان دهخدا ۱۰-میرزاده عشقی ۱۲-‌صوراسرافیل ۱۳-محمدولی خان تنکابنی سپهدار رشتی -ایستاده بین نفر ۷ و ۸ نشسته: محمدحسن خان ظفرنظام و برادرش امیرنصرت اینانلو. ۱۲۸۵هجری‌شمسی / ۱۳۲۴هجری‌قمری / ۱۹۰۶میلادی[۲]
ایل شاهسون بغدادی از شاخه‌های اصلی و بزرگ ایل شاهسون و یکی از ایل‌های بزرگ ایران است. این ایل از دو شعبهٔ "لک" و "آرخلو" و بیست و نه طایفه و دویست و بیست تیره و چند صد زیرتیره تشکیل می‌شود. هستهٔ نخستین ایل شاهسون بغدادی را نادرشاه‌افشار در سال ۴۶ـ ۱۱۴۵هجری قمری، هنگام نبرد با عثمانیان از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچاند. علت معروف شدن ایل مزبور به "شاهسون بغدادی" هم از این رو بوده‌است. طایفه‌ها و تیره‌های گوناگونی از این ایل در منطقه‌های مختلف ایران، عراق، ترکیه و سوریه پراکنده شده‌اند. بدنهٔ اصلی ایل بغدادی پس از انتقال به خراسان با وقوع قتل نادرشاه به نواحی فارس مهاجرت کرد و در اوایل حکومت قاجار در مناطق ساوه، قزوین، همدان و نواحی مجاور استقرار یافت و رشته کوه خرقان طی حکمی رسمی به عنوان محل یورت طایفه‌های آن تعیین شد. ساوه، تفرش، قم، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج، شهریار، ورامین، تهران و مناطقی از کردستان و کرمانشاهان از دوران ناصرالدین‌شاه تا کنون مناطق اسکان و استقرار این ایل بوده‌است.[۴]
سازمان اجتماعی ایل شاهسون بغدادی
ایل شاهسون بغدادی که در حال حاضر به جز چند صد خانوار که زندگی عشایری دارند، بقیه در تهران، ساوه، قم، ورامین، شهریار، همدان، ملایر، زنجان، قزوین، کرج و سایر نقاط ایران اسکان پیدا کرده‌اند، از ۲۹ طایفه، ۲۲۰تیره، و صدها گوبک تشکیل می‌شوند. هستهٔ اولیه ایشان در حمله نخست نادر به بغداد در سال ۱۱۴۵ هـ. ق. از نواحی مجاور کرکوک به خراسان کوچانیده شد، که پس از مرگ نادرشاه به شیراز رفت، و بعد از مرگ کریم خان زند به وسیلهٔ آقامحمدخان قاجار در حوزهٔ ساوه و کوه‌های خرقان استقرار پیدا کرد. امور سیاسی ایل به دست رئیس، ایل بیگیان یا ایل بیگی، کدخدایان، و ریش سفیدان بوده‌است. ریاست ایل، که گاهی مستقل و گاهی با حکومت زرند و ساوه بوده، همیشه توسط حکومت مرکزی به عنوان نانخانه به اشخاص مورد نظر حکومت وقت داده می‌شده‌است. اما ایل بیگیان یا ایل بیگی به عنوان پل ارتباطی با ایل و دستگاه حکومتی، فرمان خود را از شاه وقت دریافت می کرده‌اند. در زمان قاجاریه ایل شاهسون بغدادی دارای سه ایل بیگی (لک - آرخلو - کلوند) بوده‌است. منصب ایل بیگی بیشتر موروثی بوده‌است، اما موارد استثناء نیز ملاحظه می‌شود. کدخدایان نیز، که در راس طوایف بوده‌اند، غالبا منصب موروثی داشته‌اند. اما در این موارد هم موارد استثناء کم نیست. ریش سفیدان در راس تیره و در میان "اوبه" که بیشتر یک واحد اقتصادی است تا سیاسی، وجود داشته‌اند و مقامشان الزاما موروثی نبوده‌است. عشایر بغدادی را دولت از سال ۱۳۰۷ شمسی به اسکان دائم و تخته قاپو فرا می‌خواند، اما تا سال ۱۳۱۵ طول می‌کشد تا قسمت اعظم ایل اسکان پیدا کنند. بعد از شهریور ۱۳۲۰ مجددا بسیاری از بغدادی‌ها به ییلاق و قشلاق می‌پردازند، و محمدعلی‌خان صمصامی با دریافت حکم ریاست ایل از فرمانداری ساوه تا سال ۱۳۳۶ سعی خود را بر تشکل مجدد عشایر شاهسون بغدادی مصروف می‌دارد. اما اختلافات داخلی و درگیری‌های خارجی با خوانین محلی، و تاثیرات ناشی از سقوط مصدق در ترکیب گروه‌های قدرت، و غیره موجب از کف رفتن ییلاقات متعلق به ایل و اسکان عشایر بغدادی می‌شود.[۵]
پیشینهٔ تاریخی ایل شاهسون بغدادی
دربارهٔ شاهسون‌های بغدادی و پیشینه تاریخی آن‌ها مینورسکس و هنری فیلد مطالبی نوشته‌اند. مینورسکی معتقد است که این‌ها در زمان شاه عباس اول از شیراز به ناحیه ساوه آمده‌اند.(۱) هنری فیلد می‌نویسد: "... اعتقاد بر این است که شاهسون‌های بغدادی در خلال عصر صفوی مهاجرت کرده و در نزدیکی بغداد مسکن گرفته‌اند و در زمان نادرشاه از آن‌جا به شیراز برگشته‌اند. در زمان کریم خان زند جای ثابت و مشخص نداشته‌اند، تا این که به آقامحمدخان قاجار پیوسته‌اند و او ایشان را در زیستگاه کنونی‌شان مستقر ساخته‌است."(۲)
این که هنری فیلد از مهاجرت شاهسون‌های بغدادی در دوران صفوی به نزدیکی بغداد سخن می‌گوید، با توجه به سیاست جابجایی ایلات و عشایر آن زمان ممکن است صحیح باشد. اما ردیابی این امر در منابع آن دوران برای نویسنده این مقاله میسر نگردیده‌است. متاسفانه هیچ‌کدام از محققین دانشمند قول خود را مستند به مرجع موثقی نکرده‌اند.
فتح السلطان- علی‌اکبرخان قرابیگلو [قرابکلو]- از عمویش ایمانعلی خان نقل می‌کرد که هفتاد طایفهٔ لک و آرخلو در مرز عثمانی سرحددار ایران بوده‌اند که توسط نادرشاه به خراسان کوچانیده شده‌اند. پس از مرگ نادرشاه به شیراز آمده‌اند و پس از مرگ کریم خان توسط آقامحمدخان قاجار در منطقه ساوه استقرار پیدا کرده‌اند. شواهد چندی وجود دارد که نظر خود شاهسون‌های بغدادی را مقرون به واقع نشان می‌دهد:
الف - وجود چنین باوری که نادرشاه آن‌ها را به خراسان کوچانیده‌است. ب- وجود ترانه‌هایی که در آن‌ها مسیر احتمالی مهاجرت اینان (تبریز، خراسان، شیراز، و مناطق آخرین محل استقرار) اشاره شده‌است.(۳)
ج- این که در منابع تاریخی معاصر نادر از انتقال ایلات و عشایر از نواحی ذهاب و کرکوک به خراسان سخن رفته‌است. به طوری که محمد کاظم در ذیل وقایع حملهٔ نخست نادر به بغداد می‌نویسد که وی از منطقهٔ ذهاب "... جماعت قرابیات و زنگنه و باجلان را کوچ داده، روانه دیار خراسان نمود که رفته در محال دارالسلطنه هرات سکنا نمایند... و به قدر چهار-پنج هزار نفر از آن جماعت ملازم گرفته مامور رکاب گردانید."(۴)
میرزا مهدی خان استرآبادی نیز در ذیل وقایع نخستین حمله نادر به بغداد از کوچانیده شدن گروهی از طایفه از بغداد به خراسان سخن می‌گوید. وی می‌نویسد:"... دوهزار نفر از طایفه بیات [را] که در هشت فرسخی کرکوک سکنی داشتند، کوچانیده روانه خراسان ساختند.(۵)
د- وجود جماعت شاهسون در نواحی کرکوک:در سیاحت‌نامهٔ حدود محمد خورشید پاشا عضو کمیسیون تعیین حدود ایران و عثمانی – به وجود سی خانوار چادرنشین «شَهسَوَن» (افراد ایل شاهسون بغدادی نیز خود را شَسَوَن می‌نامند) در دوز خورماتو به سال ۱۲۶۴ هـ. ق. اشاره شده‌است.(۶)
هـ - امکان ردیابی برخی از طوایف مهم ایل شاهسون بغدادی در سابقه تاریخی مناطق شرق و جنوب ترکیه، شرق و شمال سوریه، و شمال عراق.
لک: عباس عزاوی می‌نویسد که لک‌ها از قبایل ایرانی هستند که در شمال و جنوب عراق پراکنده‌اند و در بخش مندلی تابع قبیله قراالوس بوده‌اند.(۸)
در مورد لک‌های تابع قبیلهٔ قراالوس نکتهٔ جالب توجه در این‌جاست که اینان در سال ۱۱۲۰هـ. ق.(یعنی در حدود ۲۵سال قبل از کوچ احتمالی ایل بغدادی به خراسان) ترک زبان و شیعه مذهب بوده‌اند.(۹)
پیش‌تر از این تاریخ، اسکندر بیک ترکمان نیز ذیل وقایع سال ۱۰۳۴ هـ. ق. -حمله شاه عباس به بغداد- از قلعهٔ لک بغداد(=قلعه زهاب) واقع در نزدیکی قلعه مندلی، و پیوستن دارندهٔ آن -حاجی بیک لک- به شاه عباس و مورد مرحمت قرار گرفتنش سخن به میان آورده‌است.(۱۰)
که با توجه به وحدت مکانی، بعید نیست لک متعلق به قبیلهٔ قراالوس از بقایای لک مورد اشاره اسکندر بیک بوده باشد. محمد خورشید پاشا نیز در سیاحت‌نامهٔ حدود به وجود پنجاه خانوار چادرنشین لک در دوزخورماتو و هشت خانوار در کرکوک اشاره دارد.(۱۱)
کارستن نیبور نیز در سال ۱۷۶۴ م. از وجود یک‌هزار چادرنشین لک در ناحیه بین سیواس و آنکارا خبر می‌دهد.(۱۲)
کوسه‌لر: کوسه‌لر بزرگ‌ترین طایفهٔ شعبهٔ لک ایل شاهسون بغدادی است. بر اساس گزارش‌های اسکان عشایر در عثمانی، در سال ۱۷۰۸ میلادی. جماعت حاجی بهاءالدین‌لو در قریهٔ «کوسه‌لر» از توابع گلنار اسکان داده می‌شوند.(۱۸) در قرن نوزدهم نیز، بنابر تحقیقات فاروق سومر، طایفهٔ کوسه‌لر در «نازیللی» ولایت آیدین زندگی می‌کرده‌اند.(۱۹) در داستان «دوقلوهای ترک» خانم جاهید اوچوق از «مزرعهٔ کوسه‌لر» یاد شده‌است.(۲۰) هم اکنون در شمال آنتالیا محلی به نام کوسه‌لر وجود دارد و افراد بسیاری نیز در محلات فاتح، بایرم پاشا، زیتون بورنو، باغچه لی‌اولر، کوچوک کوی، یدی کوله، باغجیلار، قاضی عثمان پاشا، مرتر، حوجا مصطفی پاشا، و بکیرکوی استانبول زندگی می‌کنند که نام فامیل‌شان «کوسه‌لر» است.
موصلو: از طوایف ترکمان نواحی دیاربکر و یکی از دو طایفه بزرگ آق قوینلوها بوده، و حکومت آن جا را در زمان سلطنت آق‌قویونلوها در دست داشته‌است. موصلوها به سرکردگی امیر بیک موصلو در سال۹۱۳هـ. ق. به نیروی شاه اسماعیل پیوستند و از جمله قزلباشان شدند. یحیی بن عبداللطیف قزوینی ذیل وقایع این سال می‌نویسد:"... امیر بیک موصلو که از جانب آق‌قوینلو مدت‌ها والی دیاربکر بود، با اقوام و اتباع واویماق موصلو به عز بساط بوس همایون مفتخر گشت و هدایای بسیار به موقف عرض رسانید و دیاربکر داخل محروسه شد و ایالات آن‌جا به پیرمحمدخان استاجلو قرار گرفت... و حضرت اعلی، امیر بیک موصلو را به منصب مهرداری همایون سرافراز گردانید.(۱۳)
از سال ۹۲۷ تا ۹۳۵ هـ. ق. نزدیک به یک دهه حکومت در بغداد در دست بزرگان موصلو بود، تا این‌که در سال اخیر شاه طهماسب آن‌جا را فتح کرده و به حکومت آنان خاتمه می‌دهد.(۱۴)
دوگر: از طوایف مهم ساکن آناطولی، سوریه و عراق- موصل- ماردین و کرکوک - دقوق - که درگیری‌های بین قراقویونلوها و آق‌قویونلوها موجبات تقسیم و پراکندگی بسیار آنان را فراهم آورد. از طوایف دوگر در ناحیهٔ اردبیل نیز وجود دارند که توسط قراقویونلوها به آن‌جا کوچانده شده‌اند و اصالتا متعلق به دوگرهای "اورفا" می‌باشند.
(15) ابوبکر طهرانی درباره دوگرها می‌نویسد: "... دمشق خواجه که از امراء دگر بود و بیست هزار خانه را سردار و صاحب اختیار بود و رها (=اورفای امروز)... و حران... از آن او بود... در کنار آب فرات قشلاق [گرفت] و یغموربیک... که مهتر امراء دگر بود با هزارخانه که تابع او بودند و سه هزارخانه دیگر نوکر عثمان بیک (=پدربزرگ اوزون حسن) شدند.(۱۶)
این قول میزان اعتبار و نفوذ دوگرها را در منطقه شمال عراق و شرق عثمانی در زمان تیموریان نشان می‌دهد. بنا به نوشته کارستن در سال ۱۷۷۶م. از جماعت دوگر یکهزار خانوار چادرنشین در ناحیه اورفا زندگی می‌کرده‌اند.(۱۷)
کلوند: بنابر گزارش محمد خورشید پاشا در سیاحت‌نامه حدود، در سال ۱۲۶۴هـ. ق. بیست و پنج خانوار چادرنشین از طایفه کله‌وند در دوزخورماتو زندگی می‌کرده‌است.(۲۱)
و- وجود مشابهت لهجه‌ای و همگونی ضرب‌المثل‌ها و داستان‌ها بین شاهسون‌های بغدادی و طوایفی از ترک‌های کرکوک که ساکن "تل عفر"، "آلتین کوپرو"، "تیسین"، "بشیر"ریا، "تازه خرماتو"،" توزخرماتو"، "امام زین العابدین"، "قاراتپه"، و "بیات لار" هستند.(۲۲)
با توجه به شواهدی که ارائه شد، نویسنده بر این باور است که هسته اولیهٔ ایل شاهسون بغدادی از نواحی کرکوک به درون ایران کوچانده شده، و به احتمال قریب به یقین از همان بیات‌ها و یا طوایف ابواب‌جمع و وابسته‌ای بوده‌است که میرزا مهدی خان استرآبادی به کوچ آنان از کرکوک به خراسان اشاره کرده‌است.(۲۳)
دربارهٔ نحوه مهاجرت و وضعیت ایل طی مدت استقرارش در خراسان و شیراز منبع موثقی در دسترس نیست. مرحوم فتح‌السلطان، که بیش از یک صد سال عمر کرد (وفات۱۳۵۷)، از قول عمویش ایمانعلی خان که یکصدو بیست سال عمر کرده بود، برای نویسنده نقل می‌کرد که: جانی بیگ بزرگ ایل در سرحد عثمانی بوده‌است. سرخاب، یوسف و قاسمعلی خان برادران او بوده‌اند و قاسمعلی خان سرکرده نظامی ایل بوده‌است. در دوران؛ آشوب و سقوط اصفهان، احمدپاشا از قاسمعلی خان قول عدم تعرض گرفته مناطق غرب ایران را به تصرف خود در می‌آورد. نادر در حمله به بغداد پس از غارت ایل امر به کشتن قاسمعلی خان می‌دهد ولی با وساطت میرزا مهدی خان از کشتن او صرف نظر می‌کند. طوایف لک و آرخلو به خراسان عزیمت می‌کنند و قاسمعلی خان به خدمت نادر در می‌آید و به مقام میرآخوری می‌رسد. در بازگشت از هند به دلیل سرپیچی از امر نادر و به همراه آوردن غنایم مغضوب واقع شده و (به امر نادر گوش و یا بینیاو را می‌برند). وی در همین زمان در خراسان فوت می‌کند و در کنار سقاخانه حرم امام رضا(ع) به خاک سپرده می‌شود. به دنبال این حادثه، ایل شاهسون بغدادی اعتبار نخستین خود را از دست داده و در پی مرگ نادر از خراسان به شیراز مهاجرت کرده‌است. در شیراز، کریم خان زند به امید چیرگی بر دشمنان با علی خان شاهسون از تیره قاسملو پیمان اتحاد می‌بندد. پس از پیروزی کریم خان، علی خان شاهسون رئیس سواره نظام ایل شاهسون بغدادی در نزد او می‌شود. با مرگ کریم خان ایل شیراز را ترک می‌کند و سرانجام توسط آقامحمدخان در منطقهٔ ساوه مستقر می‌گردد.
صحت تاریخی این قول بر نویسنده این رساله معلوم نشد. هرچند در کتاب فریزر از قاسم بیک خان، که ناظم مناظم و اعتمادالدوله نادر بوده، ذکرنامی شده(۲۴) و از علی خان شاهسون در ذیل وقایع دهه ۱۱۷۰ه. ق. از قبیل سرکوب افغان‌ها در مازندران، مبارزه با نصیرخان در حاشیه خلیج فارس، محاصره ارومیه، مبارزه با زکی خان، و محاصره کرمان و مبارزه با تقی خان درانی- مبارزه‌ای که به مرگ علی‌خان انجامید- در منابع دوره زندیه به تفصیل سخن رفته‌است.(۲۵)
درباره انتقال این ایل از شیراز به منطقه ساوه، در ذیل میرزا عبدالکریم بر تاریخ گیتی گشا از کوچانیدن ایلات عراقی از شیراز به عراق توسط آقامحمدخان قاجار به هنگام ورود به شیراز سخن به میان آمده‌است، اما نامی از ایلات کوچ داده شده برده نشده‌است.(۲۶)
مع‌الوصف، وجود طوایف و تیره‌های همنامی چون: لک، آرخلو، احمدلو، موصلو، و قوتولو بین ایل‌های بغدادی و قشقایی، و اظهار صریح عشایر متعلق به تیره توللی در هر دو ایل مبنی بر وجود همبستگی تاریخی با یکدیگر، جای شبهه‌ای در انتقال ایل شاهسون بغدادی از شیراز به منطقه ساوه باقی نمی‌گذارد. به علاوه این‌که، ترانه‌ای بین عشایر شاهسون بغدادی وجود دارد که در وصف کوه‌های شیراز است و گوینده آرزوی گذر از آن‌ها را می‌کند.(۲۷) نیز هنری فیلد از علی‌قوردلوهای کوهمره سخن می‌گوید که همنام با یکی از طوایف شعبه لک ایل شاهسون بغدادی است.(۲۸)
اما، نخستین سندی که حکایت از استقرار ایل بغدادی در بودباش کنونی‌اش می‌کند، به سال ۱۲۲۰ ه. ق. باز می‌گردد که طی آن ایل بیگی گری " طایفه شاهسون " بغدادی به همت خان از طایفه ساتلو داده شده‌است.(۲۹) هر چند جزو اسناد ملکی سندی به تاریخ ۱۲۰۰هـ. ق. وجود دارد ولی نامی از شاهسون بغدادی در آن برده نشده‌است.[۵]
طایفه‌های ایل شاهسون بغدادی
ایل شاهسون بغدادی از دو شاخهٔ اصلی لک‌ و آرخلو تشکیل شده‌است:[۶]

طایفه‌ها: کوسه‌لر - ياریجانلو - مخته‌بندلو (میخ‌توندلو) - دللر (دلیرلر) - قاراقويونلو (قراقویونلو) - حق‌جانلو (حاق‌جانلو) - احمدلو - الی‌قوردلو (علی‌قورتلو) - ساتلو (ساتولو - ساتلی) - قوتولو - دولتوند - چلبلو - شرفلو - کُرد

بخش لک

Thursday 11:26am
 
Aghaye Molavi ba dorud be shoma, name famiy shoma hazrate molana ra tadaei mikonad. lazem ast ba tarikh MAJZOB ALISHAH etelaei dashteh bashid ya darid. lofan mataleb zir ra molahezeh befarmaeid.
نامش محمد جعفر، فرزند حاج صفرخان، فرزند حاج عبدالله خان، فرزند حاج محمد جعفر همدانی كبودر آهنگی بیوك آبادی و در طریقت ملقب به مجذوبعلیشاه بود.
آباء و اجداد آن جناب اغلب از امرا و بزرگان ایل قرا گزلو بودند. مرحوم حاج عبدالله خان در زمان كریم خان زند حكومت همدان را داشت.
جناب مجذوبعلیشاه از 10 تا 18 سالگی در همدان به تحصیل علوم ادبیه پرداخت، پس از آن به اصفهان رفت و مدت پنج سال عمر خود را در آنجا صرف آموزش علوم كلام ریاضی و حكمت طبیعی و الهی نمود، پس از اصفهان به كاشان مسافرت فرمود و چهار سال در خدمت محقق نراقی مولانا محمد مهدی به تكمیل تحصیل فقه و اصول مشغول گردید.
بالاخره علم صوری جنابش را قانع نساخت و در طلب ارباب حال برآمد تا در اصفهان خدمت جناب حسینعلیشاه رسید و به شرف توبه و تلقین ذكر فائز آمد و از بركت توجه آن حضرت به درجه عالی نایل شد و در این راه به صحبت جناب سید معصومعلیشاه و نورعلیشاه رسید و تكمیل گردید و از طرف جناب نورعلیشاه در ارشاد طالبان طریقت منصب خلافت یافت و پس از جناب حسینعلیشاه قطبیت سلسله نعمت‌اللهی به ایشان تفویض گردید.
در سال 1211 هجری به مكه معظمه مشرف شد و در اوایل سال 1234 در كربلا خدمت جناب حسینعلیشاه رسید و آن جناب وی را خلیفةالخلفای خود گردانید. وی پس از فوت جناب حسینعلیشاه به وطن مالوف خود مراجعت فرمود.
در سن 64 سالگی به قم رفت و از آنجا عازم تبریز شد، در تبریز بیماری وبا شایع بود، ارادتمندان پس از یك دفعه شرفیابی از ترس بیماری شهر را ترك كردند، حتی حاجی ملا رضای همدانی (كوثر علیشاه) پیر دلیل آن جناب بدون خبر از تبریز بیرون رفت، تنها كسی كه تا دم و واپسین با او به سر برد صدر الممالك اردبیلی بود.
جنابش در همان ایام به بیماری وبا مبتلا شد و خرقه تهی كرد و در مقبره سید حمزه مدفون گردید (روز پنجشنبه 22 ذیقده 1239).
پس از آن مرحوم حاج میرزا عبدالكریم فرزند آقا میرزا ابوالقاسم ایروانی بر مرقد آن جناب عمارتی ساخت و تكیه‌ای عالی بنا نهاد و اكنون تكیه مزبور خانقاه و زیارتگاه اخوان نعمت‌اللهی است.
تالیفات
آثار جناب مجذوبعلیشاه عبارتند از:
مراحل السالكین. مرآت الحق. شرح عربی دعای اللّهم نور ظاهری بطاعتك. تعلیقات بر كتب كفایة المقصد و مدارك الاحكام و شرح لمعه و شرح بر زیارت جامعه رساله ای در وحدت وجود. گویا آن بزرگوار را آثاری دیگری نیز بوده است.
Omid daram az ein resaneh dar jahate peyda kardan tarikh ya gozasheh khodeman samari hasel gardad.
Mohammad Reza Hamedani
نويسنده: تاريخ: 1 تير 1392برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گونلو

نويسنده: ۞ گونلو دات کام۞ تاريخ: سه شنبه 9 آبان 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دغدغه های فکری یک پسر ایرانی

 

 

۱ چرا راننده ها زیر بارون دلشون فقط برای زنها می سوزه؟


۲ چرا استادها به دخترها بهتر نمره میدن؟


۳ چرا بارون میاد، ترافیک میشه؟


۴ چرا تو خونه  ۴٠متری ال سی دی ۵٢ اینچی میذارن؟


۵ چرا به هرکی مسن تره بیشتر اعتماد می کنن؟


۶ چرا از در که میخوان رد بشن تعارف میکنن ولی سر تقاطع به هم رحم نمیکنن؟


۷ چرا تو شهروند و هایپراستار و  چشم میدوزن به سبد همدیگه؟


۸ چرا از تو ماشین پوست پرتغال می ریزن بیرون؟


۹ چرا تو اتوبان وقتی به ماشین جلویی می رسند چراغ میدن؟

۱۰  چرا وقتی می رن لباس بخرن بقیه مغازه ها رو هم نگاه می کنن؟

۱۱  چرا قبل از ازدواج دنبال پول طرف مقابلن نه اخلاقش؟


۱۲  چرا بعد از ازدواج دنبال اخلاق طرف مقابلن نه پولش؟


۱۳  چرا همه دوست دارن از این کشور برن؟


۱۴  چرا اونهایی که رفتن می خوان برگردن؟


۱۵  چرا روز پدر همه لباس زیر کادو می خرند؟


۱۶  چرا مردها روز زن فقط طلا و ادکلن کادو می خرند؟


۱۷  چرا فیلم زیاد می بینن ولی کتاب نمی خونن؟


۱۸  چرا اونهایی که زبانشون خوبه هم فیلم رو با زیرنویس نگاه میکنن؟


۱۹  چرا باجناقها هیچوقت از هم خوششون نمیاد؟


۲۰  چرا زنها بچه برادرشون رو بیشتر از بچه خواهرشون دوست دارند؟


۲۱  چرا پدر دخترها تو خواستگاری کمتر از همه حرف می زنن؟


۲۲  چرا مراسم ختم ساعت ۴ بعد از ظهر تشکیل میشه؟


۲۳  چرا زنها با اینکه قلبا زن زلیلیسم رو قبول ندارن ازش دفاع میکنن؟


۲۴  چرا زنها نمیتونن ماشین پارک کنن؟


۲۵  چرا زنها تو هر مهمونی نباید لباس تکراری بپوشن؟


۲۶  چرا تو مهمونی اگه موز بخورن بی کلاسیه ولی سیب و پرتغال نه؟


۲۷  چرا هر رابطه ای یا باید مخفی باشه یا به ازدواج ختم بشه؟


۲۹  چرا اگه دوستمون ماشین و خونه بخره ما چشمامون در میاد؟


۳۰  چرا بچه ها همه خانوما رو خاله خودش میدونه ؟


۳۱  چرا با اینهمه شاعری که در طول تاریخ دارن شعر ترانه هاشون رو مریم حیدرزاده میگه


۳۲  چرا با موسیقی سنتی شون نمیشه رقصید؟


۳۳  چرا سه تار سه تا تار نداره؟


۳۴  چرا قرارداد کارمندی رو کارفرماها تنظیم میکنن؟


۳۵  چرا اکثر ماشینها یا سفیدن یا سیاه یا نقره ای؟


۳۶  چرا نمیشه با کت و شلوار کتونی پوشید؟


۳۷  چرا ترکها نمیتونن با هم فارسی صحبت کنن؟


۳۸  چرا زنها وقتی ابرو بر می دارن روحیشون بهتر میشه؟(چه ربطی داره ابرو با روحیه؟)


۳۹  چرا زنها لوازم ارایش رو روی شصتشون تست میکنن؟ چرا مثل کرم پشت دستشون نمی زنن؟


۴۰  چرا زنها وقتی رژلب می زنن گردنشون رو به سمت آینه دراز می کنن؟


۴۱  چرا مردها فرق آرایش ۵٠ هزارتومنی با آرایش ١۵ میلیون تومنی رو نمیفهمن؟


۴۲  چرا زنها ۲۵۶ رنگ رو با اسم بلدن درحالیکه در طبیعت ۱۰-۱۲ رنگ بیشتر وجود نداره؟


۴۳  چرا کادوهای عروسی رو یه روز بعد از عروسی (پاتختی) می دن؟


۴۴  چرا داماد باید برقصه ؟


۴۵  چرا موقع پخش صحبتهای رئیس جمهور زیرنویس تبلیغاتی نمی ذارن؟


۴۶  چرا مردم تو تاکسی راجع به سیاست صحبت میکنن؟


۴۷  چرا وقتی یه چیزی خوبه میخایم صاحابش بشیم؟


۴۸  چرا وقتی خانومها به تقاطع می رسن بجای ترمز رو گاز فشار میارن؟


۴۹  چرا قسمت مردانه اتوبوس بزرگتر از قسمت زنانه است؟


۵۰  چرا تو اتوبان دست انداز میذارن؟


۵۱  چرا کسی برای صبحونه کسی رو مهمون نمیکنه؟


۵۲  چرا پشت کامیونها شعر می نویسن ؟


۵۳  چرا تو هر کوچه ای بجای یکی چندتا تکیه هست؟


۵۴  چرا سر عقد عروس دفعه سوم میگه بله؟


۵۵  چرا آدمها وقتی عکس میگیرن روپنجه بلند می شن؟


۵۶  چرا با اینکه همه فضولند از فضولی بدشون میاد؟


۵۷  چرا راننده تاکسی ها از همه بدتر رانندگی میکنن؟


۵۸  چرا مردها ترجیح میدن گم شن اما آدرس نپرسن؟


۵۹  چرا با پیتزا دوغ نمیخورن؟


۶۰  چرا مردها مناسبتها رو فراموش میکنن؟


۶۱  چرا زنها سالوادور و فارسی ۱ رو از شوهراشون بیشتر میبینند؟


۶۲ چرا انقدر حواست پرت شده که نفهمیدی از شماره ۳۲ بلافاصله پریدم شماره ۳۵؟


۶۳ چرا انقدر ساده ای که الان رفتی دوباره بالا شماره ۳۲ تا ۳۵ رو دیدی؟ چرا به چشماتم شک داری ها ؟ چرا ؟

 

 

نويسنده: ۞ گونلو دات کام۞ تاريخ: سه شنبه 18 مهر 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گونلو

 

نويسنده: ۞ گونلو دات کام۞ تاريخ: یک شنبه 26 شهريور 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

عکسهای زیبا از روستای گونلو

عکسهای زیبا از روستای گونلو

 

www.gavanlo.lxb.ir

 

www.gavanlo.lxb.ir

نويسنده: ۞ گونلو دات کام۞ تاريخ: سه شنبه 19 ارديبهشت 1391برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

گونلو در نگاه شاعران گونلوی

  

از ارادت تا نهایت سر به دامان گونلو
 
                                                عاشق و دیوانه ام از لطف جانان گونلو
 
از خدا توفیق می خواهم بگویم بارها
 
                                                 از وفای مردم خوب و مسلمان گونلو
 
دفتر ایام دارد بس فراوان نکته ها
 
                                                  از گذشت روزها و روزگاران گونلو
 
از قنات و آسیاب و بوی نانو گندمش
 
                                                 خاطراتی مانده زیبا در دل و جان گونلو
 
از تلاش و کوشش و از همت مردان او
 
                                                 کن تماشا باغ ها را در بهاران گونلو
 
زیر باران بهاری هر سحر سر می کشد
 
                                               یأس سمت کوچه ها از کونج ایوان گونلو
 
دل به آیین محمّد سر به فرمان علی
 
                                              عهدشان با کربلا این است پیمان گونلو
 
گوهری دارد چو آقا میر کاظم بر دامان خود
 
                                              این گواه صادقی از عشق ایمان گونلو
 
در میان جبهه های خون و آتش مانده است
 
                                               در رشادت رد پای شیر مردان گونلو
 
                    
                          بر فراز قله های عزت و آزادگی
 
                           می درخشد پرچم سرخ شهیدان گونلو
 
 
نويسنده: ۞ گونلو دات کام۞ تاريخ: شنبه 22 بهمن 1390برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

دعوت به همکاری

      

 

 با سلام

دوستانی که تمایل دارند در این وبلاگ مطالب بنویسند میتوانند با ارسال

نام ونام خانوادگی :؟

شماره تماس:؟

به ایمیل های زیر 

 gavanlo@yahoo.com
gavanlo@mihanmail.ir

ودریافت نام کاربری و رمز عبور مطالب خود را در وبلاگ قرار دهند

 

با تشکر از شما

 

 

 

نويسنده: ۞ گونلو دات کام۞ تاريخ: چهار شنبه 28 دی 1387برچسب:, موضوع: <-PostCategory-> لينک به اين مطلب

درباره وبلاگ

به وبلاگ گونلوی بزرگ خوش آمدید www.gavanlo.blogfa.com www.gavanlo.lxb.ir gavanlo@yahoo.com

نويسندگان

لينکهاي روزانه

جستجوي مطالب

طراح قالب

© All Rights Reserved to gavanlo.LoxBlog.Com | Template By: NazTarin.Com